- ختنه کردن (بَ گِ رِ تَ)
بریدن. قطع کردن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بریدن سر غلاف نره. اعذار. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) عذر. اعباش. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). ختان. اختان. (تاج المصادر بیهقی). سنت گرفتن. تطهیرکردن: نهم شعبان چند تن را از امیران و فرزندان ختنه کردند و دعوتی بزرگ ساختند و کار با تکلیف کرده. (تاریخ بیهقی) ، بریدن ختن زن. قور. اختفاض. (از منتهی الارب) خفاض. (تاج المصادر بیهقی)
