جدول جو
جدول جو

معنی ختنه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ختنه کردن
(بَ گِ رِ تَ)
بریدن. قطع کردن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بریدن سر غلاف نره. اعذار. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) عذر. اعباش. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). ختان. اختان. (تاج المصادر بیهقی). سنت گرفتن. تطهیرکردن: نهم شعبان چند تن را از امیران و فرزندان ختنه کردند و دعوتی بزرگ ساختند و کار با تکلیف کرده. (تاریخ بیهقی) ، بریدن ختن زن. قور. اختفاض. (از منتهی الارب) خفاض. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
ختنه کردن
اگر بیند کسی او را ختنه کرد، دلیل که سنت به جای آورد و نقصان کردن ختنه زیادتی مال دنیا بود. اگر کسی به خواب بیند ختنه کرد، دلیل که سنتی به جای آورد که آن سنت او از گناهان بازدارد. اگر بیند که به هنگام ختنه خون بیرون آمد، دلیل که بر آن سنت تائب است و از گناهان توبه کند. اگر بیند چون ختنه می کرد نظر به ختنه گاه می داشت، دلیل که غم و اندوه یابد و بیم است که در خذلان افتد. محمد بن سیرین
اگر مردی ختنه کرده به خواب بیند او ختنه کردند، دلیل که از گناهان باز شود و پاک گردد. اگر بیند که ختنه کرده نباشد، دلیل که راه مسلمانی بازپس انداخته است و مال او بسیار شود.
اگر بیند کسی او را ختنه کرد، دلیل که سنت به جای آورد و نقصان کردن ختنه زیادتی مال دنیا بود. اگر کسی به خواب بیند ختنه کرد، دلیل که سنتی به جای آورد که آن سنت او از گناهان بازدارد. اگر بیند که به هنگام ختنه خون بیرون آمد، دلیل که بر آن سنت تائب است و از گناهان توبه کند. اگر بیند چون ختنه می کرد نظر به ختنه گاه می داشت، دلیل که غم و اندوه یابد و بیم است که در خذلان افتد.
ختنه کردن به خواب بر پنج وجه است. اول: سنت به جای آوردن. دوم: فرزند. سوم: نیکوئی. چهارم: آرامش. پنجم: جدائی از زن.
ختنه کردن به خواب بر پنج وجه است. اول: سنت به جای آوردن. دوم: فرزند. سوم: نیکوئی. چهارم: آرامش. پنجم: جدائی از زن .
اگر مردی ختنه کرده به خواب بیند او ختنه کردند، دلیل که از گناهان باز شود و پاک گردد. اگر بیند که ختنه کرده نباشد، دلیل که راه مسلمانی بازپس انداخته است و مال او بسیار شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیره کردن
تصویر خیره کردن
حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن، خیره ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خدعه کردن
تصویر خدعه کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، فریفتن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، غدر کردن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، پشت هم اندازی کردن، کید آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، ترفند کردن، نارو زدن، مکر کردن، سالوسی کردن، تبندیدن، غدر اندیشیدن، تنبل ساختن، گول زدن، اورندیدن، دستان آوردن، غدر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینه کردن
تصویر سینه کردن
پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن، بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر، فخر کردن، نازیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینه کردن
تصویر پینه کردن
ستبر شدن پوست به ویژه در کف دست و پا در اثر زیاد کار کردن یا میانۀ پیشانی در اثر سجدۀ بسیار، پینه بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رخنه کردن
تصویر رخنه کردن
شکافتن، سوراخ کردن، نفوذ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخته کردن
تصویر بخته کردن
پوست کردن، پوست کندن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دَ)
قایم شدن. مکان گرفتن. اقامت کردن. (آنندراج) :
اعتمادش بود از روی قیاس
خانه نتوان کرد در کوی قیاس.
مولوی.
یعنی خلاف رأی خداوند حکمت است
امروز خانه کردن و فردا تحولی.
سعدی.
در دلم تا ماه حسنش کرد امشب خانه ای
ابر نیسان شد دو چشم از گریۀمستانه ای.
میرزاصدر (از آنندراج).
، خانه ساختن. خانه درست کردن:
ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی
بر خاک رودخانه نباشد معولی.
سعدی.
مکن خانه بر راه سیل ای غلام
که کس را نگشت این عمارت تمام.
سعدی (بوستان).
، خانه کردن آتش، پوشیده ماندن آتش و توسع یافتن آن چنانکه کس نبیند جای آنرا، خانه کردن کمان، کج شدن گوشه های کمان از وضع اصلی خود. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ کَ دَ / دِ)
آنکه او را ختنه کرده باشند. معذور. مختون. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستونه کردن
تصویر ستونه کردن
موج زدن، حمله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدنه کردن
تصویر هدنه کردن
آشتی کردن: سازش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لانه کردن
تصویر لانه کردن
لانه ساختن آشیان گرفتن مسکن گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتره کردن
تصویر کتره کردن
پاره کردن: (بر او کتره کرد آن زره را بتیغ ز زخمش همی جست راه گریغ)
فرهنگ لغت هوشیار
(کبوتر بازی) دسته جمعی پیش رفتن دسته ای کبوتران به خط مستقیم به طوری که هر یک به یک شانه (یک پهلو) پرواز کند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل سینه زن. در اصطلاح تیراندازان آن باشد که چون تیری بیندازند بر زمین خورد و از آن جا خیز کرده به جای دیگر افتد، تفاخر کردن فخر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
وصله کردن در پی کردن رقعه دوختن، سخت شدن پوست کف دست و پا سینه زانو و غیره بسبب تماس کار بسیار و راه رفتن مدام: یکی مشت در کارم از کینه کرد که همچون شتر سینه ام پینه کرد. (یحیی کاشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخنه کردن
تصویر دخنه کردن
دود کردن و دود آلود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخته کردن
تصویر پخته کردن
کامل کردن با تمام رساندن، مهیا کردن کسی برای اجرای عملی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه کردن
تصویر دانه کردن
دانه های میوه و مانند آن را جداکردن، پراکنده کردن پریشان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده کردن
تصویر خنده کردن
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسته کردن
تصویر خسته کردن
مجروح کردن آزردن، در تعب انداختن، وا مانده کردن فرسوده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرده کردن
تصویر خرده کردن
پایمال کردن نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرقه کردن
تصویر خرقه کردن
دریدن چاک زدن پاره کردن دریدن چاک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطبه کردن
تصویر خطبه کردن
درخواست کردن، خواستن کاری، داوطلب انجام کاری شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه بردن
تصویر خانه بردن
غارت کردن، دزدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پهن کردن، بساط خود را بر چیدن، ساکت ماندن، یا تخته کردن دکان. بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن، جمع کردن بساط خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخته کردن
تصویر اخته کردن
تخم کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخته کردن
تصویر اخته کردن
((~. کَ دَ))
تخم کشیدن، خصی کردن، مدتی در برف یا یخ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پخته کردن
تصویر پخته کردن
((~. کَ دَ))
کامل کردن، آماده ساختن کسی برای انجام کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخته کردن
تصویر بخته کردن
((~. کَ دَ))
قوام بخشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخته کردن
تصویر تخته کردن
((~. کَ دَ))
بستن، تعطیل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رخنه کردن
تصویر رخنه کردن
رسوخ کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
مقیم شدن، اقامت گزیدن، ساکن شدن، لانه کردن، آشیانه ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گر بیند کسی او را ختنه کرد، دلیل که سنت به جای آورد و نقصان کردن ختنه زیادتی مال دنیا بود. اگر کسی به خواب بیند ختنه کرد، دلیل که سنتی به جای آورد که آن سنت او از گناهان بازدارد. اگر بیند که به هنگام ختنه خون بیرون آمد، دلیل که بر آن سنت تائب است و از گناهان توبه کند. اگر بیند چون ختنه می کرد نظر به ختنه گاه می داشت، دلیل که غم و اندوه یابد و بیم است که در خذلان افتد. محمد بن سیرین
اگر مردی ختنه کرده به خواب بیند او ختنه کردند، دلیل که از گناهان باز شود و پاک گردد. اگر... بیند که ختنه کرده نباشد، دلیل که راه مسلمانی بازپس انداخته است و مال او بسیار شود.
اگر بیند کسی او را ختنه کرد، دلیل که سنت به جای آورد و نقصان کردن ختنه زیادتی مال دنیا بود. اگر کسی به خواب بیند ختنه کرد، دلیل که سنتی به جای آورد که آن سنت او از گناهان بازدارد. اگر بیند که به هنگام ختنه خون بیرون آمد، دلیل که بر آن سنت تائب است و از گناهان توبه کند. اگر بیند چون ختنه می کرد نظر به ختنه گاه می داشت، دلیل که غم و اندوه یابد و بیم است که در خذلان افتد.
ختنه کردن به خواب بر پنج وجه است. اول: سنت به جای آوردن. دوم: فرزند. سوم: نیکوئی. چهارم: آرامش. پنجم: جدائی از زن.
ختنه کردن به خواب بر پنج وجه است. اول: سنت به جای آوردن. دوم: فرزند. سوم: نیکوئی. چهارم: آرامش. پنجم: جدائی از زن .
اگر مردی ختنه کرده به خواب بیند او ختنه کردند، دلیل که از گناهان باز شود و پاک گردد. اگر... بیند که ختنه کرده نباشد، دلیل که راه مسلمانی بازپس انداخته است و مال او بسیار شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب